خیابان خلوت و خیس

گرگ و میش صبح سرد پاییز ، کلاغ ها هم هنوز خوابند

خیابان خلوت و خیس

گرگ و میش صبح سرد پاییز ، کلاغ ها هم هنوز خوابند

ناله دیوارها

رهگذر

در این خیابان خلوت ، با سوزنِ در دستش

افکار خویش را بر پیکر عریان این دیوار های بی زبان می دوزد

اما دیوار ها دیگر به تنگ آمده اند ... نفس نمی کشند ،

نمی خواهند ترک های دل هاشان، امتداد کمان ابروی ماه باشد ...


رهگذر از دیوارها دلگیر است... می اندیشد:

که جامه اش را از تن بیرون کند و با آهِ خویش نوک سوزنش را بگُدازد

و طرح رُخ ماه را برای همیشه

                                           روی دیوار دلش حک کند ...



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد