خیابان خلوت و خیس

گرگ و میش صبح سرد پاییز ، کلاغ ها هم هنوز خوابند

خیابان خلوت و خیس

گرگ و میش صبح سرد پاییز ، کلاغ ها هم هنوز خوابند

رهگذر و سرما

اولین باری که سرما را دیدم به او گفتم :

تو کمی مرا آزار می دهی ، خاصیت تو چیست ؟

پاسخ داد : من هر آدم را بیرون از خانه، به خودش نزدیک تر می کنم .

در خیابان بین آدم ها، حقایقی را نشان می دهم ،

و بهانه گرمای خانه هایشان هستم.


گذشت و بعدا که بیشتر او را دیدم و شنیدم ، فهمیدم که

سرما همیشه "راست می گوید" اگرچه کمی آزار می دهد.

حقیقت را می گوید اگرچه تلخ باشد.

لذا سرما را با همه تلخی ها و سردی هایش دوست دارم ،

بسیار بیشتر از گرما با همه ی شیرینی ها و گرمی هایش .


پ.ن : شنیده بودم بعضی ها سرما را می خورند ! و من دیشب ساده لوحانه تکه ای از سرما را بلعیدم تا شاید خاصیتش را بهتر دریابم ، اما گویا خوردنی نبود ، حالم بد شده ، چند روزی باید گوشه زمین بخوابم.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد