خیابان خلوت و خیس

گرگ و میش صبح سرد پاییز ، کلاغ ها هم هنوز خوابند

خیابان خلوت و خیس

گرگ و میش صبح سرد پاییز ، کلاغ ها هم هنوز خوابند

باران بیشتر ببار

باران ، بیشتر ببار

گرچه خانه مقوایی ِ بی خانمان را ویران کرده ای

باران ، بیشتر ببار

گرچه مزارع را سیل برد

باران ، بیشتر ببار

گرچه نداشته های مسکین را از شکاف سقف خانه اش بر سرش می کوبی

باران ، بیشتر ببار

گرچه آسمان تیره و تار مانده است

باران ، بیشتر ببار

گرچه راهم را گل آلوده کرده ای


ولی باز ببار

تا زمین با حضورت ، نداشته هایش را جشن بگیرد !

و عاشق ها ! زیر باران بروند !


گرچه زخمم را خیس می کنی ، تازه می کنی

اما اشک هایم را می شویی

و پندارم را نخواهی شست ...

بیشتر ببار



پ.ن : من اسم امثال این نوشته هایم را شعر نمی گذارم.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد