خیابان خلوت و خیس

گرگ و میش صبح سرد پاییز ، کلاغ ها هم هنوز خوابند

خیابان خلوت و خیس

گرگ و میش صبح سرد پاییز ، کلاغ ها هم هنوز خوابند

درختان ایستاده می میرند

درختان ایستاده میمیرند ، در بستر سوزناک اما سپیدِ! برف

درختان تنهایند ، جنگل هم که باشند ، هر درخت تنها می میرد

درختان بی صدا می میرند ، در گورستان سرد اما نامرییِ! هوا

روح درخت مِه می شود در بستر سوزناک اما سپیدِ! برف

هر درخت فقط از مرگ خویشتن خبر دارد زیرا

درختان ایستاده می میرند ، حتی اگر مثال سرو، سبز! باشند


نظاره می کنم بازدم نفس هایم را، در فصل راستی ها ،

توده ای از مِه است، آری...، روح درخت است...

.

.

"داروین" اشتباه کرده است.





  عکس از : Andrei Baciu

پ.ن : من اسم امثال این نوشته هایم را شعر نمی گذارم.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد