خیابان خلوت و خیس

گرگ و میش صبح سرد پاییز ، کلاغ ها هم هنوز خوابند

خیابان خلوت و خیس

گرگ و میش صبح سرد پاییز ، کلاغ ها هم هنوز خوابند

تنهاییِ بی انتها

قطره از ابر چکید ، به خود نگریست

تمام جهان زیر پای خود را در انعکاس خویش دید

از بزرگی و نامتناهی بودنش به وجد آمد

قطره خوب فهمید که همه چیز در درونش نهفته است

فهمید که بی نهایت است

تا که،  به دریا رسید

و در انبوه قطرات گم شد

دریا، افسوس، جهانِ قطره را درنیافت

قطره هیچ شد

قطره تنها شد ...

.

.

.

رهگذر نیز برای گریز از تنهایی، تنها شده است




         عکس از : Cordin Lupei

عکس از : Aris Kamarotos


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد